من زنده ام
چیزی در من تقلا می کند که باشد که بگوید زنده است. چیزی در من، اضطراب می آورد. بغضی که چسبیده ته گلویم و آزار می دهد تنم را می گوید که من زنده ام. من در تنهایی عمیق خودم زنده ام و هیچ را در خودم بغل کرده ام. من خیال های بسیاری را در هیچ چیده ام.
هنوز دلی که ناخوش است هم زنده است.
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۱۰/۱۵ ساعت توسط تیبا
|